Reviews

The Power of the Spoken Word by Florence Scovel Shinn

ahmad_salimi's review against another edition

Go to review page

اسکاول شین، پیامبری دروغین
چهار اثر از فلورانس اسکاول شین، مجموعۀ 4 کتاب از همین نویسنده است که در فاصلۀ زمانی 1925 تا 1945 انتشار یافته است. قسمت اعظم این کتاب را، مثال‌های عینی نویسنده در خصوص تاثیر شگرف مثبت‌نگری در نیل به موفقیت دربرگرفته است. به عقیدۀ وی، زندگی یک بازی ساده است و ما با ایمان به قانون معنویت می‌توانیم در آن بازی برنده شویم. کتاب در دستۀ کتاب‌های تایید کنندۀ قانون جذب قرار می‌گیرد. چهار اثر تا به امروز یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها در زمینۀ «خودیاری» محسوب می‌شود و معروف‌ترین ترجمهٔ آن¹ تاکنون به چاپ شصتم رسیده است. فروش این کتاب در برهه‌ای از زمان در ایران به دلایل مختلف ممنوع شد که مطابق معمول برعکس باعث افزایش فروش آن از طریق کانال‌های غیررسمی گشت.
پس ازخواندن کتاب نکاتی به ذهنم رسید که به شرح زیر به بیان آن‌ها می‌پردازم:
- تعریف اسکاول شین از موفقیت بسیار ساده است؛ آیا صرفاً کسب 1000 دلار یا خرید لباسی گران‌قیمت یا ازدواج با فرد مورد علاقه موفقیت محسوب می‌شود؟
- هیچکدام از مثال‌های بیان شده توسط نویسنده، قابلیت اثبات ندارد و بعضاً بسیار غیرقابل باور است. از طرفی دیگر، از کجا معلوم که وی فقط مواردی را که منجر به موفقیت گشته، به مخاطب عرضه می‌کند و از بیان موارد منجر به شکست سر باز می‌زند؟ تازه این در حالی است که وی را در بیان همان ادعاها صادق بدانیم.
- اتکای صرف به متون عهد عتیق و عهد جدید و استفاده از «استدلال» های ضعیف و بعضاً مضحک.
- استفاده از مطالب پیشین کتاب خود به عنوان منبع جهت اثبات ادعاهای بعدی.
- عدم وجود نظم در مطالب کتاب؛ نویسنده به صورت رگباری مثال‌های عینی می‌آورد و سپس با گریزهایی به مطالب کتب مقدس ادعاهای خود را به اصطلاح «اثبات» میکند.
- دعوت مخاطب به انفعال به جای تلاش جهت نیل به موفقیت.
- نهی از استدلال‌گرایی و دعوت به رویاپردازی بدون هیچ پایه و اساسی.
- نویسنده در برخی از مطالب کتاب، به شکل مضحکی به تبلیغ کتب قبلی خود می‌پردازد.
- از دیدگاه نویسنده انسان‌ها عامل بدبختی خودشان هستند و تأثیر عوامل بیرونی نادیده گرفته می‌شود. احتمال وقوع یک رخداد تابع عوامل بسیاری است که بخشی از آن عوامل، ما انسان‌ها هستیم. حتی با در نظر گرفتن تمامی عوامل، احتمال وقوع یا عدم وقوع یک رخداد صددرصد نیست. پس چگونه است که نویسنده به‌سادگی برای مخاطب نسخه می‌پیچد؟

این جمله بارها از سوی طرفداران این کتاب بیان شده است: «اگر به قانون جذب اعتقاد داشته باشید تمامی مطالب کتاب عملی خواهد بود». در علم حقوق، بار اثبات به عهدۀ مدعی است، به عبارت دیگر هرکس ادعایی می‌کند وظیفۀ اثبات آن ادعا بر عهدۀ خودش است. در تعریف قانون جذب آمده است که قانون جذب هیچ‌گونه اساس علمی نداشته و به عنوان شبه علم مورد خطاب قرار می‌گیرد.² خوب از دیدگاه طرفداران وضع از این دو حالت خارج نیست:
- من مثبت فکر می‌کنم >> موفق می‌شوم >> علت موفقیت: چون ایمان داشتم.
- من مثبت فکر می‌کنم >> شکست می‌خورم >> علت شکست: چون به اندازۀ کافی به موفقیت ایمان نداشتم.

«کاری که ما انسان‌ها به خوبی آن را بلد هستیم و به خوبی نیز آن را اجرا می کنیم، تفسیر به رأی است. در واقع وقایع و شواهد را طوری تفسیر می‌کنیم که در هر صورت حتی با وجود نشانه‌های تناقض، داشته‌های قبلی‌مان دچار تردید نشوند. و این موارد را خلاف باورها و داشته‌هایمان نمی‌دانیم، بلکه آنها را استثنا می‌بینیم.»³

به عقیدۀ من کتاب نام‌برده در دستۀ کتاب‌های زرد روانشناسی قرار می‌گیرد و نه تنها خواندن آن باعث بهبود کیفیت زندگی نمی‌شود، بلکه برعکس تاثیری منفی در نگرش مخاطب گذاشته و با ایجاد هاله‌ای کاذب از مثبت‌اندیشی که بر پایۀ استدلال‌های پوشالی بنا شده، وی را از مسیر موفقیت دور می‌سازد.
در پایان، بیان 7 نشانۀ هشداردهنده برای شبه علم که توسط باب پارک استاد بازنشستۀ فیزیک دانشگاه مریلند ارایه شده، خالی از لطف نیست:
فرار به رسانه: اصحاب شبه‌علم، ادّعاهای خود را مستقیماً به رسانه‌های گروهی می‌برند. صحّت و سلامت علم، وابسته به آن است که هر کشف تازه، در ابتدا به همتایان عرضه و توسّط ایشان نقد شود. وجود ژورنال‌هایی دارای مرور همتا دقیقاً برآوردگار همین مقصود است. امّا اصحاب شبه‌علم این مرحله را دور می‌زنند و یافته‌ها و بافته‌های خود را مستقیماً به رسانه‌های عمومی می‌برند.
توطئه‌اندیشی: اصحاب شبه‌علم مدّعی هستند که بسیاری از نهادهای دارای قدرت و ثروت، در حمایت از علم رسمی و آکادمیک قرار گرفته‌اند و با توطئه و حق‌کشی مانع از ابراز وجود و ارایهٔ یافته‌های ایشان می‌شوند.
تکیه بر همهمه به جای پیام: شبه‌علم بر یافته‌های اتّفاقی که در اندازه‌گیری‌های علمی وجود دارند (و بهترین نمودار آن‌ها در پزشکی، اثر دارونما ست) تکیه می‌کنند و با ترفندهای آماری سعی می‌کنند که به جای پیام، همهمه را عمده‌سازی کنند و به نتیجه‌گیری‌های غیرمنطقی برسند. یافته‌های علمی ایشان مبتنی بر تغییرات تصادفی و یافته‌های مرزی «اتّفاقی» در مطالعه‌هاست.
تکیه بر تک‌نگاری تجربه‌های شخصی: نقل تجربه‌های شخصی به‌صورت تک‌نگاری ادعاها، راه زنده ماندن خرافات در عصر علم تجربی بوده‌است. از همین روست که می‌گویند: «کشف بزرگ علم تجربی نه واکسن بوده‌است و نه آنتی‌بیوتیک، بلکه کارآزمایی تصادفیِ دوسوکور بوده‌است!». درحالیکه علم پزشکی، از طریق شواهد و «داده‌ها» پیشرفت می‌کند، نه از راه مدعیات ذهنی و فردی. شبه‌علم اما افرادی را می‌آورد تا جلوی ما بنشینند و بگویند که مدعیات آن‌ها را «شخصاً تجربه کرده‌اند».
تکیه بر قدیمی و باستانی بودن ادعا: اهالی شبه‌علم بر این مدعا تکیه می‌کنند که صدها و بلکه هزاران سال پیش، باور مورد ادعای ایشان رواج داشته و مورد تأیید بزرگانی بوده‌است و به درست یا غلط از شخصیت‌های قدیمی شهیر یا مورد احترام، برای تأیید خود نقل قول می‌آورند.
کار در انزوا: اصحاب شبه‌علم معمولاً در انزوا کار می‌کنند. شفافیت را برنمی‌تابند و یافته‌های خود را نیز معمولاً در مجامع و همایش‌ها و رسانه‌های ویژهٔ خودشان مطرح می‌کنند.
طرح کردن قوانین تازه برای طبیعت: اصحاب شبه‌علم برای آنکه یافته‌ها و مشاهده‌های ادعایی خود را توجیه کنند، «قوانین» تازه و بدیعی را برای طبیعت پیشنهاد می‌کنند.⁴
-----------------------------------
1- چهار اثر از فلورانس اسکاول شین، ترجمۀ گیتی خوشدل، نشر پیکان
2- قانون جذب (ویکی‌پدیا)
3- [b:هنر شفاف اندیشیدن|25760448|هنر شفاف اندیشیدن|Rolf Dobelli|https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/books/1434782879l/25760448._SX50_.jpg|18183653]
4- شبه علم (ویکی‌پدیا)

soulofzoe's review against another edition

Go to review page

inspiring relaxing fast-paced

5.0

baharshahraki's review against another edition

Go to review page

2.0

واقعا نمی دونم چرا همه اینقدر از این کناب تعریف می کردن

maryam23's review against another edition

Go to review page

3.0

برخورد خوانندگان با کتاب‌های این مدلی برایم جالب است. عده‌ای کاملا با دید انتقادی این کتاب‌ها را می‌خوانند و سرتاپایش را ساده‌انگاری، خوش‌باوری و زرد می‌دانند. دروغ‌هایی می‌بینند که باور کردنشان شیرین است. عده‌ای سرسپرده این کتاب‌ها می‌شوند، چندین بار آن را می‌خوانند، مسحور و پیروی نویسنده می‌شوند و خود را ملزم به رعایت کلمه به کلمه‌اش می‌دانند. احتمالا در این آدم‌ها چیزی زنده می‌شود که دنیای سخت بیرون مجال بروزش را به آنان نداده و این کتاب‌ها به مثابه ناجی برایشان عمل می‌کند. همان برخوردی که برخی پیروان ادیان با کتب آسمانیشان دارند. اما عده‌ای هستند که هم منتقدند، هم جادوی کتاب را متوجه می‌شوند. از برخی جمله‌ها برای مسیری که در آن هستند الهام می‌گیرند و کار خودشان را می‌کنند. قسمت‌هایی هم که ساده‌لوحانه است به حال خود می‌گذارند و باور نمی‌کنند. 

از خوانندگان دسته سوم توصیه خواندنش به من رسید، و چون می‌دانستم برای چه خواندنش به من توصیه شده از همان قسمت‌هایی که جالب بود بهره بردم. برایم برخورد دسته اول و دوم هم کاملا جای خود را دارد و بسته به شرایطی که افراد در آن هستند کاملا درک می‌کنم. خودم هم بین آن دو دسته گاهی نوسان کرده‌ام. اما به طور کلی آن دو رویکرد را نمی‌پسندم. انتقاد کامل جای روح و جادو را در دنیا تنگ می‌کنند و سرسپردگی کورکورانه باعث تعصب، خشک‌مغزی و حتی نوکرصفتی می‌شود.

از قسمت‌های ساده‌لوحانه کتاب که بگذریم، از خواندن کتاب لذت بردم. با دنبال کردن توصیه‌های کتاب به صورت کورکورانه موافق نیستم. در ابتدای کتاب من هم بیشتر دید منتقدانه داشتم، اما کتاب را در طول مدت زمان طولانی، که اتفاق‌های زیادی برای خودم افتاد خواندم. در یک دوره واقعا مرهمی بود. در دوره‌ای که اتفاقا خیلی هم کار می‌کردم و نتایج کارم را آن‌چنان که می‌پسندیدم نمی‌دیدم. همیشه هم جد و جهد نتیجه را آن‌طور که می‌خواهیم یا حداقل در زمانی که می‌خواهیم به دست نمی‌دهد. زمان‌هایی هم هست که نتیجه را باید سپرد به خدا، کائنات، یا یک وجود فراتر از دنیای ذهنِ یک فرد اگر به آن اعتقاد دارید. خیلی منطقی بودن هم منطقی نیست! چون منطق اختراع فلاسفه و خود انسان‌ها است. آن‌چه دنیا واقعا طبق آن حرکت می‌کند هنوز کاملا بر ما مشخص نیست. و من کاملا به وجود چیزی فراتر از ذهنیت و منطق فعلی اعتقاد دارم. شاید بتوان همان خاصیت جادویی‌مانند را گفت (البته نه جادو و جمبل، جادو به معنی شگرف، شگفتی‌‌آور و غیرقابل توصیف). به نظر من منطق خشکی که جای شگفتی‌های غیرقابل فهم را تنگ می‌کند، مخرب است و دنیا را کسل‌کننده و پیش‌بینی‌پذیر می‌خواهد. این کتاب دیدگاه شگفتی‌محور را بعد از مدتی در من زنده کرد و خوشحالم. در کل اولین قسمت--بازی زندگی--شاید جالب‌ترین قسمت بود.

برای من این کتاب مرور ارزش‌های کودکی بود با این که گاهی خودش هم کودکانه نوشته شده بود اما قطعا چنین کتابی را به یک کتاب پیچیده متفکرانه پوچ‌گرای تیره و تار ترجیح می‌دهم!  

به طور خلاصه آن‌چه از کتاب به ذهنم مانده این است که افکار و کلام انسان خیلی بیش از آن‌چه فکر می‌کند بر زندگیش تاثیر می‌گذارند. کتاب به طور واضح از مسیحیت تاثیر گرفته بود، اما رنگ و بوی معنویت مسیحیت را داشت نه آداب و رسوم آن را. محتوای کتاب مرا به یاد سخنی از علی در دین اسلام انداخت که روی دیوار مغازه‌ای دیده بودم: مواظب افکارت باش که گفتارت می‌شود، مواظب گفتارت باش که رفتارت می‌شود، مواظب رفتارت باش که عادتت می‌شود، مواظب عادتت باش که شخصیتت می‌شود، مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود.

نقطه تلاقی ادیان، مکاتب و معنویت‌های مختلف برای من جالب بوده، محلی که متوجه می‌شوی یک آیین بیشتر وجود ندارد و همان قابل تامل است.

xinetr's review against another edition

Go to review page

4.0

Useful books, written between 1920s-1940s, so the language is a little quaint. New Thought was like a precursor to New Age Thought I guess. Helpful ways to encourage yourself and have faith. I read these because Tosha Silver refers to them so frequently in her own books.

namborda's review against another edition

Go to review page

1.0

فقط 20 صفحه اشو تونستم بخونم!همینقدر مزخرف و تکراری و به در نخور

katherine27's review against another edition

Go to review page

5.0

Did you ever pick up a book and think 'I don't know why but I want to read this. Oh well, let's give it a good old fashioned go' ?
This is that book.

And it delivers. Taking into account that the writer was religious, it has left that aspect of life open for the reader but still gives the teachings. Florence Scovel Shinn, while having a cracker of a name, was not a writer. But she had something to say.

So looking past my own presumptions and trying not to have too modern expectations, I really, really enjoyed this work.

I would recommend it but you should really follow your own hunch.

zhezheishere0's review against another edition

Go to review page

1.0

این کتاب بهتون کمك مي کنه ایمان داشته باشید، ولي لطفا خیلي محوش‌ نشید.
این کتاب ها فکر مي کنم سال بین ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰نوشته شدن و نزدیك به یك قرن از ما فاصله دارند. خیلي از مسائل گفته شده توي کتاب هنوز هم یك عقیده به شمار میرن ولي بعضي چیزها حاصل منطق نیست. البته به قولِ کتاب، ذهن استدلالي رو باید دور انداخت و با چشمِ قلب و شهود به همه چیز نگاه کرد، که به نظر من این اشتباهه و تعادل بین این دو بهتره.
برآیندي که از کتاب دارم برآیند منفي هست ولي بعضي جملات کوچکي که در لا به لاي پاراگراف ها نوشته شده حس خوبي میدادن، در واقع چون به واقعیت نزدیك بودن.

camila_dacosta's review against another edition

Go to review page

funny hopeful informative inspiring lighthearted reflective relaxing fast-paced

5.0